سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد


می روم خسته و افسرده و زار
سوی من
زلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از ش
هر شما
دل شوریده و دیوانه خویش

می برم تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ نگاه
شستشویش دهم از لکه عشق

زین همه خواهش بیجا و تباه
 
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال

ناله می لرزد ، می رقصد اشک
آه بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من

عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به لب ‚ خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل